کاشمر و دفاع مقدس

تاریخچه کاشمر در دفاع مقدس

کاشمر و دفاع مقدس

تاریخچه کاشمر در دفاع مقدس

تُرشیز به معنی شهر نیرومند (= تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است که به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین» دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است. لذا به نظر می‌رسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد می شده‌است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته‌است. حمدالله مستوفی می‌گوید ترشیز شهری گرمسیری است. بنابراین آن به معنی شهر تر و مرطوب هم نیست. تُرشیز بدین هیئت (به ضم حرف “ت”) به معنی شهر نیرومند (=تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است چه به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین» دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است. لذا به نظر می‌رسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد میشده است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته است. اشاره تاریخ بیهق به جنگ میان ایرانیان و تورانیان در این منطقه مطابقت جزء تُر با تور=نیرومند را در اینجا نشان می‌دهد. ناحیه و شهری که در قدیم در جنوب غربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیه‌ای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانه‌های شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد باقی است.

۱) ناحیة ترشیز. این ناحیه در منطقة تاریخی قُهستان / کوهستان، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا می‌کرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده می‌شد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمتهای قدیمی آن بُست / پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد قرار دارد (ایران. وزارت کشور، ص ۲۲؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۹۹). ویرانه‌های شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوب شرقی شهر برداَسکن *) واقع است (خسروی، ص ۱۱۴). در قرن چهارم، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده می‌شد که درآمد سه منبر آن به اندازة درآمد مرو بود (مقدسی، ص ۳۱۷ـ ۳۱۸). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص ۴۶۰)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیة بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.

به نظر می‌رسد که شهر و ناحیة ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیل آباد امروزی، در شهرستان کاشمر، باشد.

ناحیة ترشیز به گفتة ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج ۱۰، ص ۳۹۲) و به گفتة یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴) از اعمال نیشابور بوده است. در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین» دارد، آب آن از کاریز تأمین می‌شود، روستاهای بسیار و غلات، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر می‌برند، در آنجا ابریشم تولید می‌شود، قصبة آن ولایت، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده، در کشمر هرگز زلزله نیامده است، و در ولایت ترشیز چند قلعة محکم وجود دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). ظاهراً در حملة تیمور به ایران (۷۸۲) یکی از قلعه‌های مستحکم ترشیز مقاومت کرده است. در جنبش سربداران (ح ۷۳۷ـ ۷۸۸)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیة ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری، بخش ۲، ص ۳۷۹؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص ۳۱۵). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳)، ترشیز را ناحیه‌ای بزرگ با قلعه‌ای محکم معرفی کرده و نوشته است که کشمش آن در جهان مشهور است (ج ۲، ص ۴۸). در ۹۹۲، در دورة صفوی، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در ۹۹۴، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت. در ۱۰۰۲ قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربت حیدریه) ترشیز شکست خوردند و اما در ۱۰۰۴، ازبکان از شاه عباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی، ج ۱، ص ۳۰۴، ج ۲، ص ۴۸۹، ۵۰۶ ـ۵۱۲، ۵۴۹). اعتمادالسلطنه (ج ۱، ص ۶۷۲ـ ۶۷۵) در دورة ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج، و غورة آن به هندوستان صادر می‌شود، جمعیت آن حدود ۰۰۰، ۱۲ تن است و چهار طایفة عربِ لالوئی و میش مست و طاهری و مقصودی در آن به سر می‌برند. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل مک گرگور (ج ۲، ص ۱۴۰) جمعیت ناحیة ترشیز را کمتر از ۰۰۰، ۲۰ تن تخمین زده است.

از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیة ترشیز بوده، می‌توان از صوفی و زاهد ایرانی، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژنده پیل (۴۴۱ـ۵۳۶)، نام برد.

۲) شهر ترشیز، مرکز ناحیة ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست؛ احتمالاً در محل ویرانه‌های کنار آبادی فیروزآباد بوده است (رجوع کنید به لسترنج، ص ۳۷۹، پانویس ۲). بنای شهر به گشتاسب بن لهراسب، پادشاه کیانی، منسوب است (هدایت، ذیل مادّه). حمداللّه مستوفی (همانجا) بنای آن را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده است. به نوشتة اصطخری (ص ۲۸۴) و ابن حوقل (ص ۴۵۶)، از مشرق ترشیز جاده‌ای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصلة یک روز راه به کندر می‌رسید که نشان می‌دهد کندر در مشرق ] یا شمال شرقی [ قرار داشته است.

بنا بر افسانه‌ای، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج ۶، ص ۶۸ـ۶۹) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت. به نوشتة ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ص ۴۸۹)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث ] = ترشیز [ یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همة نامداران، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی، ج ۶، ص ۷۰). ظاهراً گشتاسب آتشکده‌ای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانه‌های قلعه‌ای به نام «آتشگاه» در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر کنونی دیده می‌شود (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمال شرقی برداسکن قرار دارد (همان، ج ۴۲، ص ۸۷ ـ ۸۸).

در دورة اشکانیان، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت. به نوشتة حسن پیرنیا (ج ۳، ص ۲۱۸۵ـ ۲۱۸۶)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده می شده و ظاهراً در دورة ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و بویژه سرو کشمر، نزد زردشتیان محترم بوده است.

بلاذری (ص ۳۹۱) نوشته است که عبداللّه بن عامر، بُشت (بست) را در دورة خلافت عثمان (۲۳ـ۳۵) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در ۲۲۳، به نوشتة ابوالحسن علی بن زیدبیهقی، ترشیز به دست سپاهیان حمزة بن آذرک خارجی افتاد (ص ۷۴). به نوشتة مؤلف حدودالعالم (ص ۹۰) در ۳۷۲، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده، زیرا مقدسی در بارة آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکدة فارس و اصفهان و خزانة خراسان و بازار آن نوساز است (ص ۳۱۸).

ظاهراً از ویژگیهای اجتماعی شهر و ناحیة ترشیز تا اواخر قرن پنجم، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده است؛ به نوشتة حمداللّه مستوفی (تاریخ گزیده، ص ۵۱۸ـ۵۱۹)، در ۴۸۳ حسین قاینی فرستادة حسن صباح، حاکم ترشیز شد. به نوشتة ابن اثیر، در ۴۹۸ بسیاری از اسماعیلیة طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع، آنجا را ترک کردند و در ۵۲۰ ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج ۱۰، ص ۳۹۲ـ۳۹۳، ۶۳۱ـ۶۳۲). در ۵۴۶، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفة عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه، خطبه بخوانند. خطیب در جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ یاقوت حموی، ج ۳، ص ۵۳۵). در ۵۹۶، سلطان تکش خوارزمشاه قلعة ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۱، ص ۴۰۳). شهر ترشیز تا قبل از حملة مغولها هنوز آباد بود (رجوع کنید به بیهقی، ص ۴۲۸) اما با حملة چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد (رجوع کنید به ادامة مقاله). در همین زمان، به نوشتة یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴ ـ ۵۳۵)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده می‌شد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در ۶۵۱، هلاکوخان که برای برانداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۲، ص ۹۸۱ـ۹۸۲).

در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی در بارة ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است، اما مواضع (پیرامون) آن بغایت آباد است و قلعه‌های محکمی از جمله قلعة بردارود، قلعة میکال، قلعة مجاهدآباد و قلعة آتشگاه دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). به نوشتة شرف الدین علی یزدی (ج ۱، ص ۲۵۱ـ۲۵۴)، در ۷۸۴ امیرتیمور به قلعة ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفة سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعه‌های ترکستان محافظت کنند. با وجود این، در ۸۰۷ سپاهیان امیرتیمور عده‌ای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی، ج ۳، ص ۱۵۸).

به نظر می‌رسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیة آن اطلاق می‌شد (رجوع کنید به لسترنج، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ناحیة ترشیز). در دورة افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میش مست (متوفی ۱۲۰۰)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص ۳۲۶) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانه‌های شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص ۵۸) آن را در حدود سه کیلومتری شمال شرقی آبادی مغان ضبط کرده است؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده، مطابقت می‌کند.

رضا قلیخان هدایت (همانجا) در ۱۲۸۸، حاکم نشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده است. بنابر مطالب مرآت البلدان (اعتمادالسلطنه، ج ۱، ص ۶۷۳)، در دورة ناصرالدین شاه، سلطان آباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده می‌شد. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل گرگور در بارة ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز می‌گذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج ۲، ص ۱۴۰). در تاریخ ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه. ش نام ترشیز به نام یکی از روستاهای ناشناخته منطقه (کاشمر) انتقال یافت.[۳](فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴؛ نیز رجوع کنید به کاشمر ).

در لغت‌نامه دهخدا راجع به ترشیز می‌خوانیم:

ترشیز. [ ت ُ ] (اِخ) طریثیث. (سمعانی). شهرکی است از حدود کوهستان و نشابور با کشت و برز بسیار. (حدود العالم). معرب آن طریثیث یا ترشیش. قصبهٔ کوچکی است که در خراسان و نزدیک نیشابور واقع است وموطن بعضی از شعرا می‌باشد. (از قاموس الاعلام ترکی). طریثیث بضم اول و فتح دوم و کسر چهارم، نام ترشیز است و ترشیز را یاقوت در معجم البلدان ترشیش ضبط کرده وآنرا تحریفی از طریثیث دانسته‌است، و طریثیث در عربی مصغر طُرثوث بر وزن عصفور، و آن نباتی است شبیه به قارچ. (تعلیقات بهمنیار بر تاریخ بیهق ص ۳۴۰). شهریست مشهور از بلاد خراسان مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آنرا سلطانیه گویند که حاکم نشین آنجاست. سمت شرقی آن ارض اقدس و مشهد مقدس حضرت سلطان خراسان صلوات اﷲعلیه‌است. جنوب آن ولایت طبس کیلک است. غربی آن پائین ولایت تربت حیدریه و سمت قبلهٔ آن سبزوار. شمال آن ولایت ِ نیشابور است، و شهر ترشیز واقع است در اواسط شهرهای خراسان، اتفاق غریبی است که قرب و بُعد آن نسبت بهمه شهرهای آنجا تساوی دارد، قنوات و میاه جاریه و دهات بسیار دارد و بسیار خوش آب و هواست. میوه‌های آن ولایت به آن لطافت و خوبی، هیچ جای دیگر نیست. چنان معلوم می‌شود که پادشاهان ایران آنجا را تختگاه کرده بودند و گشتاسب در آنجا با زردشت ملاقات نموده و سرو کشمیری را در آنجا کشته بود، چنانکه گفته‌است:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت به پیش در شهر کشمر بکشت
گویند ترشیز از بناهای گشتاسب بن لهراسب است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). ولایت کوچکی از ولایت خراسان و حاکم نشین آنجا موسوم به سلطانیه‌است. (ناظم الاطباء). کاشمر. رجوع به کاشمر و ترشیش و مزدیسنا چ ۱ ص ۱۸۸،۳۴۰ و مرآت البلدان ج ۱ ص ۴۲۱ و جهانگشای جوینی ج ۲ ص ۴۶ و ۴۷ و ۷۰ و ۷۱و لباب الالباب ج ۲ ص ۴۹ و التفهیم بیرونی ص ۱۴۸ و ۴۵۷ و مجمل التواریخ ص ۱۰۹ و ایران باستان ج ۳ ص ۲۱۸۶ و تاریخ سیستان ص ۱۵۴، ۲۳۴، ۲۹۲، ۴۰۷ و مجالس النفائس ص ۱۷، ۶۴، ۶۷، ۸۰، ۹۸، ۲۰۴، ۲۳۷ و نزهةالقلوب ص ۱۴۳، ۱۴۶، ۱۷۸ و تاریخ گزیده ص ۵۱۸ و تذکرةالملوک ص ۸۰ و حبیب السیر و سبک شناسی بهار و تاریخ مغول و تاریخ ادبیات برون و تاریخ عصر حافظ، و طریثیث در همین لغت نامه شود.

منبع : wikipedia.org